می خواهم از یک قلم بنویسم برای ورق
چه قدر یخ زده؛ تمام ضمیر های من ؛«من» میشود
جای تو و او در تمام این ورق؛ لابه لای تمامِ واژه های قصه ام
به یک سوال ؛ تبدیل میشود
و من هنوز هم ، تمامِ واژه هایم ، با من آغاز می شود
و حتی تمامشان هم به من تمام میشود
چقدر سخت و تلخ است برای تو
تمام این ضمیرهای تکراری
که آخر فقط به من تبدیل میشود
در تمام این داستانِ ورق نویسی ام
تمام واژه ها به یک ضمیر سجده می کنند
و آن؛ من است!
چه ساده و پر از دروغ تمامِ این من های داستانِ من
اتفاقی؛ به عاریه؛ لباس این ضمیر دوم را به تن می کنند
گرچه قرار بود تمام ضمیرهای قصه، دو شوند
اما با تمام حرفهای تو ؛ من به تو تبدیل نمیشود
آخر تمام فعل های این قصه ات
ضمیرِ من آفریده اند
خدای خوب قصه ام؛
ضمیر گمشده ی این قصه ام