سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قدرت حاکمان پاسبانان خداست در زمین او . [نهج البلاغه]
امروز: چهارشنبه 103 اردیبهشت 5

بسم الله النور

پی نوشت1:شرمنده. من اعتقاد دارم پی نوشت اولِ متن باشه بهتره. دلیل هم دارم ولی الان فرصت گفتنش نیست.
پی نوشت 2:امام خمینی فرمایشی دارند با این تقریب که اگر دیدید روحانی ای دزدی میکند؛ نگویید روحانیی را دیدیم که دزدی میکرد؛ بگویید کسی را دیدیم که لباس روحانیت را هم دزدیده بود(و آن را غصب کرده بود.حال آنکه آن دزد لایق مقام پاک و مقدس روحانیت؛نبوده است)
پی نوشت3:ادامه تیتر رو میگم جهت جلوگیری از هر گونه سوء برداشت:این فیلتر سکوت را بشکنیم آخر...که بس است هرچه انقلاب خمینی به دست نا اهلان و نامحرمان افتاد...
 پی نوشت4:این پست خیلی ها رو شاکی میکنه؛خیلی ها رو منزجر میکنه و خیلی ها(....) رو به فکر بستن این وبلاگ می ندازه.
و من با علم به تمام اینها؛ برخلاف گالیله که در دادگاه؛ خلاف اعتقادش را گفت و اعلام کرد که زمین صاف است و نه گرد؛فریاد میکنم که سخنم راست است و حقیقت!گرچه تلخ به مذاق عده ای...و این حقیقت نه از آن دست حقیقت هایی است که باید سکوت کرد...که این همه سال سکوت دنیا را به این وضع کشاند...پس فریاد میکنم؛گرچه نپسندد عده ای!!...
پی نوشت 5:و در نهایت دعوت میکنم از هر وبلاگ نویسی که ذره ای اعتقاد داره به امام؛روح الله خمینی؛ که وبلاگش رو مزین کنه به قلمی در این باب.هرچند کوتاه.هرکس نوشت؛ خبر کنه تا لینکشو بذارم.اما از فاتح ؛ زنده یاد ؛ زیتون ؛ یگان ؛ پاکدیده ؛ آقای فضل الله نژاد و پاکروان دعوت اساسی تری میکنم که دست به قلم شن و بنویسند.هرکس نوشت؛ بی زحمت دعوت از بقیه یادش نره.

بسم الله النور

من در میان شما باشم یا نباشم؛نگذارید این انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بیفتد...

و ما؛ چه میراث داران خوبی بودیم...اصلا ما برای همین بود که به کسی رای دادیم که دم از گفتگو میزد اما حتی گفتگو هم بلد نبود.(همان طور که در مناظره اش در دانشگاه تهران و با دانشجویان این را ثابت کرد...)و ما به راستی برای همین به کسی رای دادیم که لوای روحانیت را دزدیده بود! ما برای همین به کسی رای دادیم که مملکتمان را به گند کشید.دخترانمان را عریان کرد و مردانمان را بی غیرت!و نام این حیوان صفتی را آزادی نهاد!!!! ما برای حفظ میراثِ تو ای روح الله به آن کسی رای دادیم که لباس روحانیت می پوشد و می نازد به معاون پارلمانی که افتخار این معاون لیست بلند و بالای دوستان اینترنتی اش است. و همچنین دم زدن از حرف های....با آنها. کسی که معاون پارلامانی او (که خدا سایه اش را از سر دشمنان کم نکند که آنها را از هر چه جاسوس و دست نشانده فرهنگی بی نیاز کرده است؛)افتخار میکند به شکم گُنده اش!!! حال آنکه نه فقط در این مملکت که سرتاسر دنیا آدمها دارند از فقر و گرسنگی می میرند!!! افتخار کن ای معاون ! که تو غیر از بیت المال ؛ لباس روحانیت را هم دزدیده ای! افتخار کن ای معاون که تو به راستی میراث دار مردی بودی که ما را از فلاکتِ شاهنشاهی نجات داد! افتخار کن ای معاونِ خاتمی!بناز به این غیرت دینی!و تو نیز افتخار کن ای مدعای آزادی که جوانانمان را به اسارت هوس کشاندی!افتخار کن که اعتمادشان را به نام آزادی به سرقت بردی... و کاش کسی بود که دستان خیانتکار تو را به جرم همین دزدی قطع کند! افتخار کن خاتمی!!!! کسی نیست به این (نا)مرد بگوید لااقل لباس روحانیتی که دزدیدی را از تن به در کن و بعد به دختران دست یده؟؟؟و آفرین ای صدا و سیمای جمهوری اسلامی(!) که از این (نا)مرد هنوز هم با عنوان رییس جمهورِ منتخبِ سابق، یاد میکنی!بناز ضرغامی! که تو هم میراث دار انقلاب خمینی هستی!بناز ضرغامیِ رییس صدا و سیما ! که تا دیدی کسی آمده که می خواهد کاری کند، مبادا از او چیزی نشان دهی !! مردم آگاه میشوند و این آگاهی برای تمام این شکم گُنده های امثال هاشمی ننگ است...بیچاره روح الله...بیچاره روح خدا...بیچاره خمینی کبیر...چه قدر هشدارمان داد که بنا به حفظ وحدت و انقلاب او را هیچ نمیگوید و بارها به کنایه گفته بودمان که او فرعون بودن میطلبد و بس ...و هیچ کس نفهمید سخن تو را...مثل آن روز که درمورد بنی صدر گفتی و کسی نفهمید و آخر همه یا یک دنیا پشیمانی؛ نزد تو بازگشتند روح الله... 
و من میترسم اگر بگویم در عجبم از فرزند نوح که نوح را ندید و به راه خود رفت...مگر میشود کسی در دامان خمینی تربیت شود و به آرمان های او پشت پا بزند؟؟من میترسم اگر بگویم در عجبم از...

و امروز بم! میلرزد و ویران میشود؛ و دلهای مردم نیز.اما دل او نه...بم سالها پیش لرزیده بود... همان روز که در چند کبلومتری اش برج و بارو ساخت...و امروز او با جسارت تمام در ارگ جدیدش وسط محرم بزم و نوش به پا میکند؟! کارخانه سوار کردن ابزار خودروی اسرائیلی می سازد؟!مملکت به نام آنهایی میکند که به خونِ ایرانی و غیرت میهن دوستانه اش تشنه اند!!! لعنت به تو...تو را طلحه و زیبر می نامند اما کجای تو به طلحه و زبیر می خورد؟؟باز طلحه و زیبر زمان پیامبر سیف الاسلام بودند . تو چه؟؟ تو زمان خمینی که بودی؟؟ جز همان که به ادعای خودت؛در جمع یکدندگی نمیکردی . اما در کنار روح الله لجبازی میکردی تا حرف تو به کرسی بنشیند؟؟ برایت کلام امام مهم نبود ؛ مهم خواسته تو بود؛ چون تو؛ مدعای فرعون بودن داشتی!!و چه قدر احمقانه فکر میکردی موسی زمانمان به بندگیِ توی حقیر در می آید!!!! نه! خمینی؛ مردی نیست که از لجبازی های تو بترسد و یا از باغ های پسته و حرف های توهین آمیزت و حتی کلمات فرعون نمایانه ات!!!خمینی؛ خمینی است!!! رو ح الله!!! و البته تو چه میدانی که به راستی او روح خدا بود...و تو چه میدانی...تو اصلا چه می فهمی از عرق شرمندگی یک پدر بابت یک لقمه نان وقتی شامِ سبکت؛جوجه بریان شده است؟؟؟تو چه میفهمی وقتی موزه خاطرات شخصی میسازی و برای رهبری اش جای خالی میگذاری؛ که چه میکشد زنی تنها؛که موزه اش فقر و فلاکت است... و تو ای از قبیله رفسنجان...چه خوب میراث داری بودی برای انقلاب خمینی که تو را هم آدم حساب کرد بلکه آدم شوی!!!!
و من...و تو... وهمه مان...همه مان میراث دار انقلاب خمینی بودیم. نه؟؟؟...در برابر ظلم سکوت میکنیم...امر به معروف و نهی از منکر را میترسیم...میترسیم چرا بگوییم به پشت پا زدن و کج روی (آن هم نه فقط پشت پا زدن دیگران که حتی بر نهیب بر خودمان هم وحشت داریم...)بر هر که جیبش سنگین تر بود رای میدهیم...به انقلاب خمینی و خون شهدایمان که سهل است به خودمان هم وفادار نبودیم...که اگر بودیم وضع دنیایمان این نبود...و منطق و خدا حکمران زندگیمان بود نه احساس و پول و مقام و نه حتی وجهه اجتماعی و نه منافع!!!...و حجر الاسود را سفیدی بودنه سیاهی!... و خمینی زمان؛سید علی خامنه ای؛اینقدر تنها نبود... 
ما هیچ یک میراث دار انقلاب نبودیم؛ما  همه نااهلگری کردیم برای انقلاب...و چه شکایت از انقلاب مردی که دستمان را گرفت و از آغوش فساد و طغیان ابدی که نه در پسِ وجهه شاهنشاهی که در ابتدای وجهه اش بود؛ نجاتمان داد...انقلاب برای ما خیلی کارها کرد... اولش همین نجات ...و بعدش را سپردند به من و تو...و من و تو چه کردیم؟؟؟
و من...و تو... وهمه مان...همه مان میراث دار انقلاب خمینی بودیم نه؟؟؟...در برابر ظلم سکوت میکنیم...امر به معروف و نهی از منکر را میترسیم...بر هر که جیبش سنگین تر بود رای میدهیم...به انقلاب خمینی و خون شهدایمان که سهل است به خودمان هم وفادار نبودیم...که اگر بودیم وضع دنیایمان این نبود...و منطق و خدا حکمران زندگیمان بود نه احساس و پول و مقام و نه حتی وجهه اجتماعی و نه منافع!!!...و حجر الاسود را سفیدی بودنه سیاهی!... و خمینی زمان؛سید علی خامنه ای؛اینقدر تنها نبود... ما همه نا اهل گری کردیم برای انقلاب...


 نوشته شده توسط پلک ... در سه شنبه 87/3/14 و ساعت 12:52 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرگ ساده است...
آری!، تو بمان!
از میرحسین موسوی
از تحجر بیش از بی دینی رتج می برم
خاک بر سر انقلابی که شما کردید.
و اسرائیلی که به هیچ چیز رحم نمیکند...و مایی که بی رحم تر از اوی
مسؤلیم!!!
گونه ام داغ است از بوسه ناز تو...
...
دو رکعت سلام...
[عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا