• وبلاگ : ...
  • يادداشت : و آن حادثه ...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 5 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با سلام

    اگر ميخواهيد آدرس وبلاگ خود را رايگان عوض کرده

    و با پسوند دات کام مطالب وبلاگ خود را ببينيد و به دوستان خود معرفي کنيد به سايت

    WWW.33IR.Com

    برويد و يک نام کوتاه در صفحه اول انتخاب کرده و در صفحه بعد آدرس وبلاگ خود را بدهيد و.... از امکانات رايگان ستفاده کنيد

    ثبت دامنه رايگان داتکام براي اولين بار در ايران

    پاسخ

    با عليک سلام!برو بابا....

    وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا

    وبندگان راستين خداوند بخشاينده كسانى هستند كه در روى زمين به فروتنى گام بر مى‏دارند؛

    پ.ن: ميازار موري كه دانه كش است ...

    ارادت قربان

    پاسخ

    به به؛ جناب عمو استاد دانش ناپذير يادي از ما کردن. خبري شده قربان؟ راه گم کرديد؟ کلاهي چيزي افتاده اين ورا؟d:ببخشيد و اينا. خوبيد شما؟؟؟
    واي چه اتفاق دردناكي
    پاسخ

    شما جرات داري وايسا!!!
    + حبيب 
    بسم رب الشهدا...
    با تشکر از مطلب زيبايي که در توصيف زشتي هاي جهان نوشتيد.
    يک شکوه و يک پرسش
    شکوه: در مورد پدر و مادر ها نوشتيد و درست و بجا هم نوشتيد. اما کار را که کرد آنکه تمام کرد! درخواست من اين است که در کنار اين مطلب بايد از تمام پدر و مادر هاي هشياري که فضا را براي رشد فرزندان خود فراهم ميکنند و با آنها رابطه ي دوستي عميق برقرار ميکنند يک تشکر جانانه کرد. پرورش مطلب را به قلم تواناي شما ميسپارم.
    و سوال: البته هيچ ربطي به موضوع قبل نداره ولي ميخواستم بدونم چرا در آخر نوشته ها از عبارت "توسط پلک..." استفاده ميکنيد؟
    ممنون
    يا علي ...

    پاسخ

    شکوتون به جا است. ولي شرمنده؛ حالا حالا ها قصد نوشتن اون پست رو ندارم. شرمنده و اينا.اما در خصوص سوالتون بايد عرض کنم:... راستي دقت کرديد پلک چندتا نقطه داره؟...
    + ريوار 
    دلت خوشه ها خواهر! دارن جشن شصت سال قتل و جنايت و غارت مي گيرن . تو به فكر مورچه اي!!!يكي نيست بگه چه مرگتونه كه ي دفه جشن شصت سالگي مي گيرين ؟‏50 سالگي چي شد ؟ قبل قبل ترش؟ من كه مي گم ديدن فرصت خوبيه . هر غلطي كردن هيشكي هيچي نگفت . فرصت و غنيمت شمردن و حالشو بردن . كاش غيرت مورچه اي تو ي ذره تو اين عرباي بي عار هم بود . و البته تو بعضي از همين خودمون ها
    پاسخ

    قصه محدود به يه مورچه نيست...مورچه فقط يک بهانه است...اين رو دوباره بخونيد:"چه قدر گفت:اين قدر با تكبر روي زمينش راه نرويم...نه شايد به خاطر مورچه هاي كوچك كه حداقل به خاطر پرنده هاي كوچكِ اسيرِ هنوز بي بال..."و اسارت در خويش و در پيله ديو صفتاني که از قبيله آنهايي هستند که گفتيد...و اسارت ... و شايد رهايي و آزادي... اگر نمي توان اسلحه به دست گرفت؛ ميتوان کالاي اسرائيلي نخريد؛ مبادا مورچه اي هرچند کوچک و شايد به پندار عده اي ؛ مورچه اي ناچيز؛زير پايتان جيغي خفيف و پر سوز بکشد...