1- پيامبراني كه طاقت ديدن زخم بر صورت دشمن را هم نداشتند؟؟( به كدامين سند ؟!!!! چگونه بود كه علي سر ميبرد و لشگر مي دريد ؟)
2- خط اول : ... که من مسيح (ع) را بيشتر از محمد دوست مي داشتم ... / خط دوم : ... که در مسيح ديده بودم در محمد (ص) نمي يافتم ... ؟؟؟؟؟
3- .... مسيح حتي دشمنانش را هم دوست مي داشت تنها به يك دليل: آنها بندگان خدايي بودند كه مسيح عاشقش بود ... ( چقدر مسيح تو با حسين فرزند محمد تفاوت داره ! چون حسين به يزيد كه بنده ي خدا هم بود ابراز علاقه نكرد ... و براش به شدت مهم بود و براش فرق ميكرد ..... )
4- راستش من چيزي از محبت محمد نميدانستم... در لابه لاي دانسته هايم چيزي در محمد نمي يافتم كه شيفته ام كند...چيزي شبيه آنچه كه در مسيح يافته بودم...اما من مي خواستم از پيامبري بنويسم كه ايمان داشتم بسيار شيرين تر از مسيح است... و به هر كجا كه دويدم نشاني از شيفتن را در وجودش نيافتم...و به راستي كه ما چه قدر مسلمانيم...( تو اي محمد ....... باقيشو نمي نويسم .. نه براي تو و نه براي هيچ كس ديگه ... و نه كلمات را به اون آغشته ميكنم ، كه محمد از مسيح مصلوب تر و آتش نموردش از آتش ابراهيم سوزنده تر و عزم ابابيلش از قبل راسخ تر و دست دشمنانش از شكمبه ي اشتران قبلي مجهز تر است و ترند .... و ابوذر و عمار و سلمان و ياسر و مقداد و كميل و... ديگر در بازار و ميان مردمش يافت نمي شوند و هركدام گوهري شدند ناياب تر از تاياب ..... ابن ملجم نيز به لباس حر در امده و در جبهه ي علي رجز ميخاند ....
و عايشه نيز بر تخت وارثان محمد تكيه زده و سنت تقسيم مي كند ....
و من نيز ...... بر عهد خويش ميگريم .......