• وبلاگ : ...
  • يادداشت : صليب غربت...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + 90 

    1- پيامبراني كه طاقت ديدن زخم بر صورت دشمن را هم نداشتند؟؟( به كدامين سند ؟!!!!‏ چگونه بود كه علي سر ميبرد و لشگر مي دريد ؟)

    2- خط اول : ... که من مسيح (ع) را بيشتر از محمد دوست مي داشتم ... / خط دوم : ... که در مسيح ديده بودم در محمد (ص) نمي يافتم ... ؟؟؟؟؟

    3- .... مسيح حتي دشمنانش را هم دوست مي داشت تنها به يك دليل: آنها بندگان خدايي بودند كه مسيح عاشقش بود ... ( چقدر مسيح تو با حسين فرزند محمد تفاوت داره ! چون حسين به يزيد كه بنده ي خدا هم بود ابراز علاقه نكرد ... و براش به شدت مهم بود و براش فرق ميكرد ..... )‏

    4- راستش من چيزي از محبت محمد نميدانستم... در لابه لاي دانسته هايم چيزي در محمد نمي يافتم كه شيفته ام كند...چيزي شبيه آنچه كه در مسيح يافته بودم...اما من مي خواستم از پيامبري بنويسم كه ايمان داشتم بسيار شيرين تر از مسيح است... و به هر كجا كه دويدم نشاني از شيفتن را در وجودش نيافتم...و به راستي كه ما چه قدر مسلمانيم...
    ( تو اي محمد ....... باقيشو نمي نويسم .. نه براي تو و نه براي هيچ كس ديگه ... و نه كلمات را به اون آغشته ميكنم ، كه محمد از مسيح مصلوب تر و آتش نموردش از آتش ابراهيم سوزنده تر و عزم ابابيلش از قبل راسخ تر و دست دشمنانش از شكمبه ي اشتران قبلي مجهز تر است و ترند .... و ابوذر و عمار و سلمان و ياسر و مقداد و كميل و... ديگر در بازار و ميان مردمش يافت نمي شوند و هركدام گوهري شدند ناياب تر از تاياب ..... ابن ملجم نيز به لباس حر در امده و در جبهه ي علي رجز ميخاند ....

    و عايشه نيز بر تخت وارثان محمد تكيه زده و سنت تقسيم مي كند ....

    و من نيز ...... بر عهد خويش ميگريم .......

    پاسخ

    1.الف.به سندِ تمام قرآن و تاريخ. کافيست گذري در کوچه هاي تاريخ بکنيد تا ببينيد محمد و مسيح در تمام زندگيشان؛ حتي دشمنانشان نه تنها از آنان نرنجيده اند که بسيار وصف مهرباني او را کرده اند.دشمن وصف مهرباني و عطوفت و گذشت نميکند مگر آنکه صادقانه ايمانش داشته باشد!.ب.علي پيامبر نبود و من سخنم از پيامبر است. آن هم فقط دو تن از آنان: مسيح و محمد.پ. علي نه سر ميبريد؛ نه لشکر مي دريد. دريدن کار گرگ هاي بيابان است نه امام خدا!علي فقط شير ميدان بود و بس.آنجا که بايد دفاع ميکرد؛ به بهترين نحو ميکرد؛ و آنجا که بايد سکوت ميکرد؛ به بهترين شکل سکوت ميکرد!مگر علي نبود که بر صورتش آب دهان پاشيدند و او صحنه را ترک کرد؟اين علي؛ درّنده است يا برّنده؟ علي آنجا که بايد, فتح خيبر ميکرد. و بد نيست نگاهي به تاريخ بيندازيد و ببينيد رسم جوانمردي او را در تمام جنگ ها.مگر علي گرگ بيابان است يا حيوان وحشي؟؟؟ کجاي کاريد؟؟؟2. خط پانزدهم:اما راستش من چيزي از محبت محمد نميدانستم... در لابه لاي دانسته هايم چيزي در محمد نمي يافتم كه شيفته ام كند...3.الف:علاقه داشتن با ابراز علاقه کردن فرق ميکنه!ب:من در لابه لاي نوشته هايم نميبينم جمله اي رو که بيان داشته باشه براي مسيح يا محمد فرقي نميکرد که بندگان خدا چگونه باشند.پ.حسين؛فرزند محمد؛وقتي داشتند سرش را از تنش جدا ميکردند؛وقتي ميان خون دست و پا ميزد جانش؛وقتي لحظات آخر حيات دنيويش را ميديد؛مدام اين جمله را تکرار ميکرد که اگر دين نداريد؛ آزاده زندگي کنيد! و نه به قصد استهزا يا توهين يا هر چيز شبيه آن که به قصد انجام رسالتش و به آن اميد که هدايت شوند. و "حُر" گردند.حسين از يزيد نميگفت؛ که اعمال يزيد بود که رنجان خاطرش کرده بود و به دنبال هدايتِ او و بندگان خدا جهاد ميکرد. و همين جاي قصه است که من در اين وادي فرقي بين حسين و محمد نميبينم!4.الف:همان خط پانزدهم فکر ميکنم به قدر کافي واضح بود. و حس ميکنم به خوبي ميگفت که اين جمله يعني مشکل از دانسته هاي من بود نه محمد؛ نبي خدا. خصوصا وقتي کنار خط شانزدهم نگاهش کنيد.ب:ابوذر و عمار و سلمان و ياسرو... هستند؛ فقط کافي است چشمها را شست تا شفاف و زلال شود و بنگرد حقيقت را.......